Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خرداد»
2024-05-02@23:29:57 GMT

درخواست و اظهارات عجیب قاتلی که ۶ نفر را کشته است!

تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۰۸۴۸۵

درخواست و اظهارات عجیب قاتلی که ۶ نفر را کشته است!

ایران نوشت:صبح روز گذشته دو متهم که 6 نفر را در استان تهران و قروه به قتل رسانده‌اند برای تحقیقات به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند.

آنها از ابتدای امسال جنایت‌های خود را آغاز کردند و 3 مرداد نیز در شهرستان قروه کردستان دو مرد را به قتل رسانده و مرد دیگری را مجروح کردند. آنها صبح دیروز در دادسرای امور جنایی تهران از سوی بازپرس محمد مهدی براعه تحت بازجویی قرار گرفتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خانواده یکی از مقتولان به نام حمید نیز که راننده میانسالی بود و در تهران توسط اعضای این باند به قتل رسیده بود به دادسرا آمده بود. پسر مقتول گفت: پدرم قبلاً قصاب بود و این اواخر بعد از ظهرها با خودرو پرایدش مسافرکشی می‌کرد. خانه مان اسلامشهر است. روز 5 تیر پدرم مثل همیشه از خانه خارج شد تا مسافرکشی کند و ما در این مدت با او در تماس بودیم. ساعت 12:20 شب بود که زنگ زدیم و گفت آخرین مسافرم را سوار کنم تا چند دقیقه دیگر می‌آیم. اما دیگر از پدرم خبری نشد. تا صبح مدام به او زنگ می‌زدیم، چند ساعت بعد از آگاهی زنگ زدند و اطلاع دادند که جسد پدرم را پیدا کرده‌اند. ما تقاضای قصاص داریم، آنها پدرم را سلاخی کرده‌اند و از آنها نمی‌گذریم.

اظهارات متهمان
علی و حمید معروف به حمید کافر، در حالی که دست و پاهایشان با زنجیر بسته شده روی صندلی نشسته‌اند. علی هنوز هم آرام و خونسرد است. حمید کافر هم به همان خونسردی همدستش است، می‌گوید بین دوستانش به خاطر اینکه خیلی خوب حرف می‌زند به پروفسور معروف است هرچند فقط تا اول دبیرستان درس خوانده است. او به سه قتل اعتراف کرد.

گفت‌وگو با قاتل

چه شد که به قاتل سریالی تبدیل شدی؟
بچه که بودم پدرم راننده کامیون بود و خانواده خوبی داشتم و مادرم همیشه هوایم را داشت. اما خاطره‌ای در کودکی دارم که مرا به قاتل تبدیل کرد.
چه خاطره‌ای داری؟
یک‌بار با پدرم سوار کامیون بودیم که دو راهزن با اسلحه و چاقو به ما زدند، آنقدر ترسیده بودم که هنوز چهره آنها را به خاطر دارم بعد از آن حادثه بی‌خواب شدم و تمرکز نداشتم. من در تمام قتل هایی که مرتکب شدم مقتولان را با چهره همان دزدها می دیدم و دیگر نمی‌فهمیدم چه کار می‌کنم. در این 40 سال حتی یک بار هم گریه نکرده‌ام، پیش روانشناس هم رفتم اما خوب نشدم.
از خودروها هم سرقت می‌کردید؟
اصلاً هیچ سرقتی انجام نمی‌دادیم، حتی پسر یکی از مقتولان می‌گوید که ضبط و باند خودرو پدرش را سرقت کرده ایم. ما فقط خودرو را سرقت کرده و بعد رها می‌کردیم. من دنبال پول و دلار بودم البته در این سرقت‌ها و قتل‌ها حتی یک پول سیاه هم گیرمان نیامده و به خاطر هیچ آدم کشتم.
با همدستت در زندان آشنا شدی؟
من ساکن شهرستان بهار همدان هستم و قبلاً با پدر علی و برادرش آشنا بودم. من به خاطر قاچاق مشروب و رابطه نامشروع 55 ماه زندان بودم و کلاً سوابق زیادی دارم. علی و برادرش که زندان افتادند، پدرش به من خبر داد که مراقبشان باشم. خیلی سعی کردم که از خانواده مقتول پرونده علی و برادرش رضایت بگیرم اما نشد و وقتی برادر علی اعدام شد خیلی ناراحت شدم.
اگر دستگیر نمی‌شدی بازهم به قتل‌ها ادامه می‌دادی؟
نمی دانم شاید برای رسیدن به پول و دلار بازهم دست به قتل می‌زدم.
پشیمانی؟
مگر می‌شود که پشیمان نباشم. باید ما را زودتر قصاص کنند، من طاقت زندان ندارم.
آرزویت چه بود؟
با اینکه درس نخوانده بودم اما دلم می‌خواست خلبان شوم. شنیده بودم خلبان‌ها باید زبان انگلیسی بلد باشند به همین دلیل انگلیسی و کتاب‌هایی در این رابطه می‌خواندم. من آدم خیلی باهوشی هستم اما راه درست را انتخاب نکردم.

منبع: خرداد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khordad.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خرداد» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۰۸۴۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورت‌های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم‌آباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده‌ام ازدواج کرده‌اند و زندگی آرامی دارند.

من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرام‌آرام در دوران تحصیل به این رشته علاقه‌مند شدم.

موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری می‌کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسی‌هایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه‌مند بودم.

درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم می‌زد و دست‌هایم را می‌سوزاند

در این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط می‌تواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.

او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه می‌کند تا مراسم عقد را در یکی از مکان‌های مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چاره‌ای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و می‌خواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.

در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.

وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرف‌نظر کرده‌ام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟

پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانواده‌اش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانواده‌اش به خواستگاری بیاید. ما هم نمی‌توانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمی‌خواهم سیه‌روزی و بدبختی او را شاهد باشم.

وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.

اقدامات کارشناسی و بررسی‌های روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسم‌آباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • درخواست عجیب نامزد مستقل انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا از جو بایدن
  • دستگیری ۲ خواهر قاتل پدر در تهران
  • شکایت پرسپولیس از هوادار سپاهان
  • اظهارات عجیب جواد نکونام درباره اتفاقات باشگاه استقلال
  • معلمی که برای نسل جوان جاذبه داشت
  • ۳ درخواست عجیب روسیه از ایران
  • ۳ درخواست عجیب روس ها از ایران در نمایشگاه اکسپو!
  • فرمانده‌ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
  • ثبت تصویری از خودروی عجیب یک روحانی در شهر قم
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...